نفوذ معنوی مردان خدا وعارفان(1)
( 3351)چون نفاذ امر شیخ آن میر دید |
|
ز آمد ماهی شدش وجدی پدید |
||
( 3352)گفت اه ماهی ز پیران آگه است |
|
شه تنی را کو لعین درگه است |
||
( 3353)ماهیان از پیر آگه ما بعید |
|
ما شقی زین دولت و ایشان سعید |
||
( 3354)سجده کرد و رفت گریان و خراب |
|
گشت دیوانه ز عشق فتح باب |
||
( 3355)پس تو ای ناشستهرو در چیستی |
|
در نزاع و در حسد با کیستی |
||
( 3356)با دم شیری تو بازی میکنی |
|
بر ملائک ترکتازی میکنی |
||
( 3357)بد چه میگویی تو خیر محض را |
|
هین ترفع کم شمر آن خفض را |
||
( 3358)بد چه باشد مس محتاج مهان |
|
شیخ کی بود کیمیای بیکران |
||
( 3359)مس اگر از کیمیا قابل نبد |
|
کیمیا از مس هرگز مس نشد |
||
( 3360)بد چه باشد سرکشی آتشعمل |
|
شیخ کی بود عین دریای ازل |
نَفاذ: نفوذ معنوی، قدرت اجرایی، اجرا شدن.
وجد: در لغت شادمانى یا اندوه است و در اصطلاح عرفا حالت شور و شادى است که سالک را از شهود حق دست مىدهد.
اَه: (اسم صوت) که براى تعجب و تحسین گفته مىشود.
شُه: تف، تفو.
فتح باب:
هر که را باشد ز سینه فتحِ باب او ز هر شهرى ببیند آفتاب
1399/ د / 1
دم شیر: کنایه از قدرت شیخ است .
تُرکتازى: چون ترکان تند تاختن. کنایت از ستیزه، مخاصمت.
ترک تازی بر ملائک: یعنی مقابله با آنها و حرکت در خلاف جهت آنها که به مردان کامل سجده میکردند.
ترفّع: برترى جستن.
خفض: یعنی پایین آوردن؛ افتادگی و تواضع، پست شدن، پستى نمودن.
مُهان: (اسم مفعول از اهانت) خوار.
قابل بودن: پذیرفتن، پذیرا بودن.
سرکشی آتش عمل: یعنی موجود ناآگاه و پرادعایی که کارش سوزاندن و گمراه کردن است یا صفات دوزخی دارد. کنایه از آن که اسیر شهوتهاى نفسانى است.
مس: وجودی است که هدایت نیافته است
مسّ محتاج مُهان: یعنی انسان کمال نیافته و خواری که نیاز به هدایت پیران دارد.
از کیمیا قابل نبد: یعنی استعداد کمال نداشت.
دریای ازل : دریای ازلی و ابدی وجود شیخ است که دوزخِ انسان پر ادعا را میتواند خاموش کند.
( 3351) چون امیر نفوذ فرمان شیخ را دید از آمدن ماهیها وجد و نشاطى پیدا کرد.( 3352) گفت بهبه ماهى از پیران خبر دارد پس تف بر کسى که رانده این درگاه است. ( 3353) عجب است ماهیان از پیر آگاه بوده و ما از او دور و بىخبر هستیم؟ ما از فقدان این نعمت بد بختیم و آنها سعادتمندند. ( 3354) امیر سجده کرده با حال خرابى گریه کنان سر ببیابان نهاد و از عشق دریکه برایش گشوده شده بود دیوانه شد. ( 3355) پس تو که طعنه بشیخ مىزنى اى ناشسته رو در چه کارى؟ این نزاع و حسد تو با کیست؟. ( 3356) تو اکنون با دم شیر بازى کرده بملایک آسمان تاخت و تاز مىکنى. ( 3357) تو خیر محض را چرا بد مىشمارى؟ این پستى و پست فطرتى را بلندى گمان مکن. ( 3358) بد چیست؟ مس که پست و محتاج است شیخ کیست؟ کسى است که کیمیاى بىانتها نام دارد. ( 3359) اگر مس از کیمیا نصیبى بگیرد کیمیا هرگز از مس متأثر نشده و مس نخواهد شد.
همین که آن امیر، نفوذ فرمان و قدرت روحی ابراهیم ادهم را دید، وجدی در او پدید آمد و گفت: حتی ماهیان از احوال روحی عارفان آگاهی دارند. وای بر آن کسی که مطرود درگاه حضرت حق باشد! ماهیان از احوال عارفان باخبرند ولی ما از آن بیگانهایم. ما به سبب حرمان از این معرفت، نگونبخت شدهایم؛ درحالیکه آنان نیک بخت شدهاند. امیر با مشاهده این کرامت سجدهای کرد و با حالی گریان و پریشان رفت و ازاینکه دری از اسرار ربانی به رویش باز شده، دیوانه شد.
"ناشسته رو"، تعبیری است از کسی که هدایت نمیپذیرد و از ارزش پیران غافل است. نظر مولانا به مردی است که عیب بر شیخ میگرفت. منظورمولانا این است که تو غلط میبینی، این افتادگی دارد و تو افتادگی و تواضع او را غرور و تکبر میشماری.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |